Rain

ساخت وبلاگ

امکانات وب

My dreammon beau rêve ... je te promets ... d'être ton amour pour toujours

  

 

 

Rain...
ما را در سایت Rain دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : youaremymoonlight بازدید : 88 تاريخ : پنجشنبه 15 اسفند 1398 ساعت: 9:12

تو رابه جاي همه کسانيکه نشناخته ام دوست ميدارمتو را به خاطرعطرنان گرمبراي برفي که آب ميشود دوست ميدارمتو را براي دوست داشتن دوست ميدارم تو رابه جاي همه کساني که دوست نداشته ام دوست ميدارمتو رابه خاطرد Rain...ادامه مطلب
ما را در سایت Rain دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : youaremymoonlight بازدید : 82 تاريخ : پنجشنبه 15 اسفند 1398 ساعت: 9:12

...گاهی اوقات بهتر است چشمانم را ببندم و بمیرم...نه اینکه برای همیشه خاموش شوم ..نه بمیرم تا دیگر کسی را نبینم ...بعد که بلند شدم ...ببین& Rain...ادامه مطلب
ما را در سایت Rain دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : youaremymoonlight بازدید : 96 تاريخ : چهارشنبه 27 تير 1397 ساعت: 0:01

Breathدردش میدانید کجا زیاد میشود؟همانجا که تمام عمر میدوی و میدوی و میدوی و... سرآخر میفهمی هیچکس تو را تشویق نمی کرده... نفس نفس & Rain...ادامه مطلب
ما را در سایت Rain دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : youaremymoonlight بازدید : 90 تاريخ : چهارشنبه 27 تير 1397 ساعت: 0:01

Lieﯾﻮﻫﺎﻧﺎ: ﺭﺍﻩﻫﺎﯼ ﻣﺨﺘﻠﻔﯽ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﻣﯽﺗﻮﺍﻥ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﻣﺤﺒﻮﺱ ﮐﺮﺩ؛ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺭﺍﻩ ﺁﻧﺴﺖ ﮐﻪ ﺗﺮﺗﯿﺒﯽ ﺑﺪﻫﯿﻢ ﺗﺎ ﺧﻮﺩﺵ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﻣﺤﺒﻮﺱ ﮐﻨﺪ! لنى: ﭼﻄﻮﺭ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﯿﻢ؟ﯾﻮﻫﺎﻧﺎ: ﻣﺮﺗﺐ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﺭﻭﻍ ﺑﮕﻮﺋﯿﻢ!گوشه نشينان آلتوناژان پل سارتر‌ moonkenshin| |  Rain...ادامه مطلب
ما را در سایت Rain دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : youaremymoonlight بازدید : 79 تاريخ : جمعه 3 فروردين 1397 ساعت: 18:25

Disgustingهیچ چیز جالب نبود،هیچ چیز...مردم ترسو و محتاط بودند،همه عین هم و باخودم می گفتم"باید باقی عمرم را با این مردم نکبت سر کنم."مزخرف می گفتند و در حد گه اسب ابله بودند.باز دخترها خوب بودند،خورشید از لای لباسشان می درخشیداز میان موهایشان ..اما بلند شو برو نزدیک تر و به افکاری که مدام از ذهنشان بیرون می آید گوش کناحساس میکنی زیر تپه ای را تراشیده اند و ی Rain...ادامه مطلب
ما را در سایت Rain دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : youaremymoonlight بازدید : 92 تاريخ : جمعه 3 فروردين 1397 ساعت: 18:25

Rainصدای آنکه از اعماق دریا می آمد...شنیدنی بود بسیار...او همانی بود در هنگام نگرانی ام برایم آواز می خواند دستم را می گرفت و آرامم میکردروزی اما گریست...گریست و صدایش را بلند بلند شنیدم...شنیدم...که بلند بلند می گرید...پیش خودم گفتم...پس دل تورا هم ....می شکنند...با اشکانت خیسم کردی....دلت کجایست همدم دلبندم...دست کدام نااهلش داده ای که حالا....بارانت Rain...ادامه مطلب
ما را در سایت Rain دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : youaremymoonlight بازدید : 108 تاريخ : جمعه 3 فروردين 1397 ساعت: 18:25